
آدم خیلی حقیره، بازیچه تقدیره
پل بین دو مرگه، مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد آغاز راه مرگه
اینجا میتوانید بشنویید . . . باری مسافر بینوا این تنها داراییهای خودرادر غربتش از اینجا به آنجا بدندان میکشد و چون گنجینه ایی گرانبها به هر بهایی نگاهشان میدارد اماغافل از اینکه بمرور زمان هر کدام ازآنها تبدیل به حبابهایی شده اند .حبابها بنا بر طبیعتشان که عمری کوتاه دارند یکی بعد از دیگری میترکند وحقیقتی را که او سالها از آن میگریخت را عریان میکنند . نه از کوچه نامی مانده و نه از دیوار و گربه هایش, زن روزها و دختران شایسته اش اگر چه همچنان هستند ولی هنوز بر بند و دربندند اما حال نه بر در دکان خرازی , سینما اگرچه درش گل گرفته شده ولی جای پلاکاردش برجاست و تصویری از بازیگری بر رویش که این یکی هم بازیگر سینما نیست و و و . . .
* * * *
نویسنده: حسین . امیریه
سلام . . . این مطلبتون را خوندم میدان منیریه را در افکارم دور میزنم اگر اشتباه نکنم این بانک نبش امیریه و ابوسعید تقریبا روبروی باشگاه سعدیان بود که کنار کوچه حلبی سازی بود و جلوتر هم خرازی خوشخو و روبروی آنهم کوچه اخباری قنادی توکلی که جلوتر هم میرسید به فرهنگ و سر اونهم آرایشگاه گلی راستی خانم . . .عزیز از کسبه سابق کی مانده و کی رفته و شکل و شمایل آنقسمت امیریه همانطور مونده یا اینکه آنجا هم بهم ریخته؟ یاد محل و بچه های خوبش بخیر . . .
سلام . . . این مطلبتون را خوندم میدان منیریه را در افکارم دور میزنم اگر اشتباه نکنم این بانک نبش امیریه و ابوسعید تقریبا روبروی باشگاه سعدیان بود که کنار کوچه حلبی سازی بود و جلوتر هم خرازی خوشخو و روبروی آنهم کوچه اخباری قنادی توکلی که جلوتر هم میرسید به فرهنگ و سر اونهم آرایشگاه گلی راستی خانم . . .عزیز از کسبه سابق کی مانده و کی رفته و شکل و شمایل آنقسمت امیریه همانطور مونده یا اینکه آنجا هم بهم ریخته؟ یاد محل و بچه های خوبش بخیر . . .

در ادامه :
تازگیها با وبلاگی آشنا شدم بنام پاک بوم که صاحب و نگارنده اش از اهالی محل میباشد وهنوز ساکن آنجا که اگر من از دیروز امیریه مینویسم ایشان از امروزش و گاهی هم از دیروزش مینویسند و باز گاهی هم گریزی میزنند به ایام خوش گذشته و . . . خلاصه کامنتدانی وبلاگشان شده محل التماس دعاهای من که جویای محله و اهالی و کسبه اش بشوم اگرچه میدانم هر پاسخی حبابی و بغضی را میترکاند . جای دارد ضمن تشکر از هم محله نازنینم که با بزرگواری و حوصله پرسشهایم رابی پاسخ نمیگذارند بلکه با توصیف و ترسیمی هنرمندانه از حال و روز امیریه , حالا نه اینکه خودرادور نمیبینم بلکه درآنجا زندگی میکنم و با آقا جواد و ناصرآقا و بقیه بجا مانده ها با آه و حسرت از روزگار خوش امیریه میگوییم.

۶ نظر:
حسين عزيز پست كاملا طهرونى بود...
:-)
درود دوست عزیز
خیلی خوشحال شدم که یک هم محلی پیدا کردید ...یه جورایی شبیه همید در خاطره تعریف کردن ..یه سر زدم به وبلاگ دوست شما
با مهر
این پست شما یه حالت شخصی داره...
برای شما و هم محلی های قدیم شما..
ولی این نوستالژی رو میشه حس کرد.. برای هر کدام از ما به یه شکلی پیش می یاد...
حتی اگه خیلی ازمحل کودکی مون دور نباشیم ولی از کودکی مون دور شدیم!!!
..
حس شما را می فهمم اما باور کنید اگر اینجا بودید هم تفاوتی نمی کرد من وقتی به محلهء قدیمی مان می روم جای همه چیز خالیست تمامش حسرت است و داغ... مرور این خاطرات قشنگ است اما نه اینکه برایش حسرت و دریغ بخورید، قطعا در آلمان شرایط زندگی برای شما به مراتب بهتر از ایران است گذشته را فراموش کنید...
درود بر شما مرسی از نظر زیبایی که دادید در روزهای کریسمس به یاد شما دوستان عزیز هستیم با اینکه هم میهنان غیر مسیحی نمی توانند به صورت رسمی در جشنهای ما شرکت کنند اما یادشان در دلهای ما همیشه زنده است. جاوید ایران جاوید ملت ایران با هر باوری
Merry Crhistmas And Happy new Year2011
سلام هم محله ای عزیز.متاسفانه عکسهای شما برای من باز نمیشوند.تصادفاًعکس بالایی باز شد و من چشمم خورد به مغازه خوشخو.خواستم بگم اون ساختمان کناری که سالهای سال خالی از سکنه افتاده بود به تازگی تخریب شد و مشغول ساخت و ساز هستند.اون ساختمون رو خیلی دوست داشتم.وممنون از محبتی که به من دارید.
ارسال یک نظر