خانم کریستین میگوید گاهی در خانه صدایی که هم شبیه میوی گربه وهم بچه کوچک بود , را میشنیدم که وارد راهرو میشدم ساکت میشد حال فکر میکنم از ترسش بوده است که بعدا فکر کردم شاید از خانه همسایه باشد . تا اینکه به مسافرتی تقریبا طولانی رفتم که موقع بازگشت وقتی وارد خانه شدم بوی بدی میامد که یک مرتبه دوباره همان صدا را از آشپزخانه شنیدم که از شرکت مزبور خواستم که چوب را در بیاورند که چشمم زیر کابینت به گربه ایی خورد که نشسته بود و میشد فهمید که از گرسنگی چنین لاغر شده است. این یک معجزه بود که 6 هفته بدون غذا زنده مانده بود و ادامه میدهد این گربه زیرک در طول این مدت برای رفع تشنگیش از ترک شلنگ یکی از دستگاه ها استفاده کرده بود.کریستین اضافه میکند که یکی از کارگران گفت روزی که بعد از اتمام کارشان از خانه وی خارج میشدند مردی رهگذر را دیده بودند که بدنبال گربه گمشده اش میگشته و از آنها نیز سراغش را گرفته است , از این رو کریستین گربه را به خانه حیوانات میدهد به امید اینکه صاحبش پیدا شود.او میگوید حال هر وقت وارد آشپزخانه ام میشوم احساس بدی بمن دست میده که یادم میفته این گربه کوچک در اینجا چه رنجی را تحمل کرده است.
من امروز داستان این گربه را دنبال کردم که باید بگویم متاسفانه هنوز صاحبش پیدا نشده و طبق گفته یکی از کارکنان خانه حیوانات وضع عمومی او مطلوب نیست و برای همین از او مراقبتهای ویژه ایی میشود, تا سلامت خودرا هرچه زودتر بدست آورد که اگر خبر تازه ایی بود در اینجا به اطلاع شما دوستان خواهم رساند.
این تصویر که ربطی به نوشته بالا ندارد وقتی شادی این دو موجود را دیدم بویژه خنده شادی این گربه را حیفم آمد اینجا نگذارم . خبر مربوط میشود به یکروز قبل از اتفاق بالا که این بانوی سالخورده بعد از سه سال بیخبری, گربه گمشده اش بنزدش باز میگردد. او میگوید بجز آنکه تسلایی برای غم از دست دادنش پیدا نمیکردم همواره این فکر آزارم میداد که چه بلایی میتواند سرش آمده باشد . برای یافتنش و یا اطلاعی از او درب تمام مطب های دامپزشکها را زدم به همه خانه حیوانات مراجعه کردم ,اعلامیه هایی تهیه کرده هم پخش کردم و هم به دیوارها نصب کردم که نتیجه ایی نداشتو منهم قطع امید کردم .حال که روبی Robbie را بعد از سه سال دوباره یافته ام شادی غیر قابل وصفی دارم .
۵ نظر:
الهی من بنازم........ 6هفته بدون غذا مونده.. این اتفاقات باعث میشه که بیشتر حضور خدا رو حس کنم...
من از یه خاطره شما عقب موندم.. از بس که روزا سرم شلوغه.. باید بخونم...
در جواب سوال شما باید بگم اینجا اصولا این فیلم ها اکران نمیشن.. اگر هم اکران بشن.. ارزش دیدن ندارن.. چون به علت سانسور شدید.. حتی خود کارگردان نمی تونه فیلم ش رو بشناسه...
یه راه سوم هم وجود داره... بازار زیر زمینی.... که فکر کنم صاحبان حقوق فیلم ها با توجه به شرایط موجود ما رو حلال کنن!!!
چقدر برای این حیوان ناراحت شدم طفلک چه رنجی کشیده است
گربهء مادر کوچه ما هم دی ماه گذشته گم شد مادر نعنا و پونه بود
دیروز یکی از همسایه ها می گفت او را در حالتی که زار و نزار و مریض بوده
روز قبلش کنار در خانه دیده که روی زمین خوابیده بوده است گفتم
ایکاش همان موقع به من اطلاع داده بودید گفت فکر می کردم خودتان می بینیدش...
فعلا که خبری نیست
و سه ماه تمام است او را ندیده ام...
سلام
خوندن خاطرات شما برای من لذت بخشه.. برای اینکه جریان زندگی رو در اون سال ها حس میکنم...
خاطرات این روزا پشت در های بسته و دور از چشم نامحرم شکل میگیره... نمیدونم؟! شاید م من زیادی سخت میگیرم..
وای چه زجری کشیده اون گربه
امیدوارم که حال این گربه هه خوب بشه. دلم برای حیوونی که در ایران دنیا میاد می سوزه. چه بسیار سگ ها و گربه هایی که از گرسنگی له له می زنن.
البته مردم نسبت به قبل بهتر شدن ولی چه فایده که هنوز این عقیده وجود داره که حیوون کثیفه.و تقریبا هیچ ارگان دولتی ازشون حمایت نمی کنه. موسسه حمایت از حیوانات هم یه ارگان مردمیه.
راستی حسین عزیز از لطف همیشگی ات ممنون
ارسال یک نظر