گاهی که حوصله و حالی و وقتی داشته باشم به سایتهای خبرگزاری های داخلی یا دولتی سر میزنم البته نه برای خواندن اخبار که آنچه آنها با این عنوان تیتر میزنند اکثرا خبرهایی هستند که اتفاق نیفتده اند بلکه بیشترشان داستانهایست تخیلی اگر ساخته و پرورده کار کنانشان نباشد قصه هایست که به آنها دیکته یا تحمیل شده است.قسمتی که من در سایتهایشان کلیک میکنم عکس یا گزارشهای تصویریشان میباشد که گهگاهی از جاها و مکانهای میباشند که خاطراتی ازشان دارم و ربع قرنیست از آنها دور افتاده ام. متاسفانه بیشتر موقع ها بجای آنکه مفرح ذات گردند مزید درد و اندوه میگردندمانند همین چند گزارش هفته پیش در این خبرگزاریها خزان زود رس درختان پایتخت در نیمه تابستان بخاطر آلودگی هوا که عکس سمت راست گویای آن است واز این خبر دلخراشتر و بد تر گزارش تصویری از مرگ درختان امیریه و پهلوی (ولیعصر) بود. در مورد این درختان در این نوشته تنها به این اکتفا میکنم که یکایک ما مرکز نشینان بویژه ما ها که زیر سایه شان زندگی و اکسیژنی را که داده اند تنفس کرده اییم و به زیبایی که به خیابانمان داده اند بالیده اییم و . . . همگی مدیونشان میباشییم که موظفیم به یاریشان بشتابیم که امیدوارم مسولانی در شهر داری که خیلی توانمند تر از ماهستند آنها هم همین احساس دین را داشته باشند و برای زنده نگاهداشتنشان بشتابند و آنچه در توان دارند دریغ نورزند تمام عکسها در اینجا. . .
و خبر دیگرهم تصاویر حدود سی سینمای تهران بود که بقول عوام درشان تخته شده است و از ظواهر امر براحتی میتوان احساس کرد که این روند ادامه خواهد داشت و همینطور به تعدادشان اضافه هم خواهد گردید که این جای تاسف دارد در تهران دوسه میلیونی تعداد سینماها که بهشان اضافه هم میشد بیشتر از تهران امروز بود . بسته شدن سینماها که باید در آن هنر هفتم ارایه شود ضد ش به اکران دربیاید و تازه ارایه دهندگانش هم بیگانه و دشمن هنر باشند چیز عجیب و غریبی نیست اصولا در این نوشته هدف بررسی وضع فیلم و سینما نیست که حکایت تلخشان مانند خیلی از هنرها اتفاقی نیست که امروز و دیروز افتاده باشد که همگان میدانند و بقول معروف آنچه که عیان است چه حاجت . . . بقیه عکسهای سینماها در اینجا . . . در میان سینماهای بسته شده و یا مخروبه و حتی آنهایی که بودند ودر گزارش این خبرگزاری نیست متاسفانه حدود یک سومش به محله ما مربوط میشوند که در نوشته های بعدی خاطراتی را خواهم نوشت .
پینوشت:
باز این مطلب یا خبر را هم الان در مهر دیدم محمد نوری به دیار باقی شتافت خبر آنقدر حزن انگیزاست و . . . نمیدانم و یا نمیتوانم چیزی بنویسم . درگذشت این هنرمند بزرگ را به خانواده و تمام دوستدارانش و اهل هنر تسلیت گفته و آرزوی صبر دارم .
روحش شاد و یادش همواره گرامی باد.
۷ نظر:
سلام
گرمای شدید هوا در این خزان زودرس بی تاثیر نبود حالا دیگر تقریبا هر شب شهرداری آب نهر میان بلوار کشاورز را به خیابان هدایت می کند جوری که سیل آب تمام خیابانها را می گیرد و جوی ها سرریز می شود و باغچه های حاشیه خیابان سیراب می شوند قبلا ندیده بودم تقریبا یکماهی هست که هر شب همین کار را می کنند و به نظرم برگریزان درختها خیلی خیلی خیلی کمتر شد.
اما یک موضوعی که واقعا جگر آدم را می سوزاند بی انصافی نامرد مردمان است یک زمین وسیع در همین حوالی هست که مالکین خصوصی اش قصد ساختش را دارند چندین چنار تنومند و زیبا مقابل این زمین بود که قطعا در مسیر گودبرداری تراکتور و حمل خاک و مصالح و تیرآهن اختلال ایجاد می کرد این درختان باشکوه و سرسبز و با عظمت که چندتایی کنار هم بودند به یکباره خشک شدند و مردند به نظر می رسد شهرداری اجازهء قطع آنها را نداده است و آدمهای بی وجدان اسید یا مادهء نابود کنندهء دیگری پای ریشه هایش ریخته اند تا کی ریشهء خودشان و ثروتهای بادآوردهء شان بسوزد...
چقدر دلم گرفت؛ همه بزگران یکی یکی دارند می میرند و امیدی نیست که کسی جانشینشان شود
درود بر شما
و باید بگم، نه خوش نگذشت نازنینم.
الهی روح استاد شاد باشد.
حسین عزیز با تشکر از شما که به نکات مهمی اشاره داشتی. در انتظار مطالب بعدی شما که مربوط به سینماهای امیریه و شاید دیگر محله ها باشد، هستم. از بین رفتن محمد نوری را هم خدمت شما تسلیت عرض مینمایم.
استاد محمد نوری یه ایرانی واقعی بود کسی بود وقتی کلمه ایران رو بکار می برد ادم از اعماق وجودش می لرزید
یادش همیشه جاودان.
صدای گرمش هنوز در خانه ی ما آرامش بخش تن های خسته مان است.
خوشبختانه طبیعت و سرسبزی شمال علیرغم همه مشکلات هنوز پابرجاست!
ولی در مورد سینما به همین تعداد انگشت شمار سینما های شهر رحم نکردن و به دلایل مضحک باعث تعطیلی چندتایی شدن!!! حالا مثلا چند تا دیگه باقی مونده؟؟؟
صدا و ترانه های محمدنوری رو خیلی دوست داشتم.. البته از نظر من این بزرگان بخصوص در دنیای هنر هیچ وقت نمی میرن..
ارسال یک نظر