۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

چی بگم ,مرضیه هم رفت . . .




چی بگم
چی بگم وقتی که این دیوونه دل بونه می گیره
تو رو می خواد، تو رو می خواد
چی بگم
چی بگم
چی بگم وقتی که سر می زنه بر دیوار سینه
تو رو می خواد، تو رو می خواد
چی بگم
چی بگم
وقتی که این خون شده از دست تو هر شب تا سحر فکر تو و ذکر تو، سودای تو داره
تو رو می خواد، تو رو می خواد
. . .

با صدای زنده یاد مرضیه بشنویید

۹ نظر:

arta گفت...

خدا رحمتش کنه ...... واقعا صدای قشنگی داشت

سجاد گفت...

گلها يك به يك پرپر ميشوند حسين عزيز...

نفیسه گفت...

خدا رحمتش کنه....

ناشناس گفت...

مهم این است که ماندگار شد

رنگینک گفت...

روحش شاد!

اسم نوه اش چه جالبه : " جانان"
لینک هم متاسفانه باز نشد!

زهرا گفت...

با اين شعر كلي خاطره دارم:

به رهي ديدم برگ خزان، پژمرده ز بيداد زمان، كز شاخه جدا بود..

چو ز گلشن رو كرده نهان،در رهگذرش باد خزان،چون پيك بلا بود...

خدايش بيامرزد..

گرد افرید گفت...

درود بر حسین عزیز

یادش بخیر و روحش شاد ......زیبا می خواند

با مهر

گرد افرید گفت...

راستی شما ایران نیستید؟

امیر گفت...

خداحافظ بانوی آواز ایران...



بدرود