۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

گل زردم گل زردم , یادی از دل آرا . . .


یازده اردیبهشت یا اول ماه مه مصادف بود با سالروز اعدام نا بحق ( اعدام در هر شرایطی و به هر عنوانی بحق نیست و عملیست غیر انسانی) دل آرا دارابی که متاسفانه بر خلاف پارسال که مدتها تمامی وبلاگها پر بود از تصاویر و نوشته و نقاشیهای این دختر بیگناه امسال متاسفانه در اولین سالگرد نبودنش هیچ جایی نه نامی و نه یادی که گویی انگار نه چنین کسی بوده و نه چنین بی قانونی رخ داده است . آری جای دارد که اشاره ایی به وکیل دوم او محمد مصطفایی بکنم که خود چند روز پیش روانه زندان شد .دل آرا اولین محکوم بیگناه نبوده و آخرینش متاسفانه نیز نخواهد بود .
روانش شاد و یادش گرامی و نقاشی هایش لااقل انقدر بمانند تا کوتاهی عمرش را جبران کنند.
خواستم شعری را در پایین این یادواره بنویسم دیدم چه چیزی بهتر از ترانه ایی :

سه غم آمد به راهم هر سه يک بار
غريـــبی و اســـيری و جانا غـم يار
غريـــبی و اســـيری چــــــاره داره
غـــم يار و غــم يار و جانا غــم يار

بشنویید . . .

۵ نظر:

بی تا گفت...

سلام دوست گرامی من متاسفانه با شماهم عقیده نیستم و چون دوست ندارم پشت سر کسی صحبت نمایم به همین بسنده میکنم که اگر جلوی گناهان کوچک را نگیریم مبتلا به گناهان بزرگ میشود مانند همینی که در جامعه وجوددارد
نمیدانم کدام یک از محکومین به وکیل خود گفته بود اگر اولین دزدی من را آشکار شده و جلویم را میگرفتند اینجا نبودم تا اعدام شوم
من هم اعدام را دوست ندارم وحاضر جانم را برای انسان وانساندوستی بدهم اگر مرا شناخته باشید ولی ......

سجاد گفت...

حسین عزیز مطلب غم آوری نوشتی اما تصور من این است که کامنت پیش از کامنتم بسیار غم آور تر و.... چه بگویم والا؟! گرفتاریم دیگر... نمیشود حرفی هم به این خواهر اسلامیمان زد چون متاسفانه شما فرمودی مایل هستی به تنهایی پاسخ این بزرگواران را بدهی. هر چند این سخن شما سخن درستی نیست و اینگونه کامنتها عمومی هستند و ایرادی ندارد اگر پاسخ برخی از آنها مانند همین کامنت فوق را داد. اما چون این عمل با تمایل شما در مغایرت هست. من هم چیزی نمیگویم.

سجاد گفت...

فقط حسین عزیز یک چیزی به شما بگویم آن دزدی که محکوم به اعدام بود شتر دزدیده بود!!!!!!!!!!! آیا تاوان شتر دزدیدن جان دادن است؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بله می دانم! بالاخره شتر، شتر حاکم بوده است و دزدی از حاکم هم چیزیست میزان با محاربه با خداوند!! میدانم! همه می دانیم!!
اگر شتر یک فرد عادی بود نهایت یک فلکی می شد و می رفت پی کارش. اما حسین جان چه مقدار دزد در دفعات اولیه گرفتار آمدند یا پدر و مادرهایشان نصیحتشان نمودند؟؟ تعدادشان کم نبوده و نیست. اصلا با چه مقدار از اینها با خوبی برخورد شد و با چه مقدار به بدی اما در آخر باز هم ادامه دادند و به دزدی مشغول شدند. ضمنا با قطع نمودن انگشت و مچ دست و کل دست و قطع نمودن پا هم که مشکلی حل نمی شود مگر نه آنکه بزرگترین دزد میهن ما در حال حاضر از داشتن یک دست محروم می باشند؟ حسین عزیز اگر دروغ می گویم هر چه می خواهی بمن بگو! اگر اشتباه می گویم هر چی می خواهی بمن بده!
اصلا کسی که دزد است و هیچ کارش نتوان نمود دست آخر انسان که هست. صفات پسندیده ی دیگری ندارد؟؟ حال از بین هر 10 نفر یا 20 نفر هم یک نفر دزد. چه می توان نمود؟ آیا با پاک نمودن صورت مسئله دردی التیام می یابد؟ من این موضوع را عینا چیزی نمی بینم جز تبعیض. والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاه
حسین عزیز باز هم پوزش می خواهم. شما می توانی پاسخ خود را به خواهر اسلامیمان بدهی. من با شما درد دلی داشتم و اصلا کاری به کامنت خواهر اسلامی ندارم:-(

سجاد گفت...

حسین عزیز یاد فیلم ترکمن با بازی ناصر ملک مطیعی افتادم! راستی اگر ویکتورهوگو الان اینجا بود بعید نبود الان اشکش در بیاد. اختلاف تفکر انسانها از کجا تا کجا؟؟؟؟:-(

نیکابان گفت...

خیلی ممنون که ازش نوشتین...
از اول اردیبهشت به یادش بودم...
هم شهری مظلوم من بود!......
همین!

تو وبلاگ پرندگان نمی تونم نظر بزارم.. این متن رو اونجا تایپ کردم ولی ارسال نشد..
((من برای درخت زندگی م خیلی زحمت کشیدم!حق دارم هنگام خستگی ازش سایه بخوام!!

اون عکس طرفدار تراکتور خیلی جالب بود! به طرفداران خوش غیرت تراکتور واقعا احترام میزارم...
نزاشتن تیم تو حاشیه بره... و برای تیمو شون انگیزه ایجاد کردن...))